عملیات الوعد الصادق از چند جهت فوق العاده مهم بود.
این عملیات زمانی اجرا میشد که اسرائیل هر چه در توان داشت برای نابودی نیروی مقاومت فلسطین در نوار غزه به کار گرفته بود.
تقریبا یک ماه قبل از عملیات الوعد الصادق؛ نیروی مقاومت فلسطین عملیاتی اجرا کرد به نام الوهم المتبدد. اهمیت عملیات الوهم المتبدد وقتی آشکار میشود که بدانیم این عملایت گذشته از اینکه هیمنهی بارها فرو ریختهی اسارئیل را بار دیگر لرزانده بود؛ از جنگ تمام عیار داخلی بین گروههای فتح و حماس جلوگیری میکرد.
اسرائیل به بهانهی بازپس گیری سرباز اسرائیلی خود هرچه در توان داشت برای نابودی نیروهای مقاومت به کار گرفته بود. از به اسارت گرفتن وزرا و رئسا و مقامات دولت خود گردان فلسطین گرفته تا چندین بار اقدام به ترور اسماعیل هنیه تا قتل عام زنان و کودکان تا ... .
حزب الله دقیقا زمانی که بیشترین فشار ها بر نیروی مقاومت فلسطین وارد میشد اقدام به اجرای عملیات الوعد الصادق کرد که منجر به کشته شدن یازده تن و اسارت دو سرباز اسرائیلی شد.
این عمل حزب الله به گونهای شانه زیر بار فشار اسرائیل دادن بود به نفع مردم مظلوم فلسطین
از طرف دیگر انتخاب زمان مناسب برای اجرای این عملیات نشان از قدرت حزب الله برتصمیم گیری آزادانه و داشتن برگ برنده های رو نشده بود.
ادامه دارد ...
بعد از آن سخنرانی سید حسن بار ها و بارها در سخنرانی های متعدد وعدهی آزادی سمیر قنطار و هم رزمانش را داده بود.
سید حسن در مراسمی که برای بزرگداشت اسرای در بند اسرائیلی بر پا شده بود:((خطاب به سمیر قنطار)) من به تو اطمینان میدهم که دیدار ما نزدیک است. بسیار، بسیار، بسیار. انشا الله
سید حسن در ششمین سالگرد جشن های پیروزی سال دو هزار :((با فریاد)) به شما اطمینان میدهم که سخنران ما در عید مقاوت و آزادی آینده سمیر قنطار و همرزمانش خواهند بود
اوائل تابستان سال گذشته حزب الله عملیات پارتیزانیی در خاک اسرائیل انجام داد که در نوع خودش بیمانند بود. به طور کل شیوهی جنگیی حزب الله با تامی شیوه هایی که در مدارس جنگی دنیا تدریس میشود متفاوت و منحصر به فرد است.
شیوهی استتار سکو های موشکی، شیوهی انتقال مهمات نظامی، شیوهی استتار فرمانده های نظامی، شیوهی ارتباطی بین رزمندگان، شیوهی هماهنگ سازی بین خطوط نبرد، شیوهی مقابله با تانک میر کاوا و خیلی از موارد دیگر هنوز جزو معماهای حل نشدهی نظامی حزب الله هستند.
این عملیات در عمق خاک اسرائیل انجام شده بود. در مورد شیوهی اجرای این ملیات گفته میشود که حزب الله با حفر تونل در خاک اسرائیل و استفاده از اصل قافل گیری این عملیات را انجام داده است. و حقارت اسرائیلی به اوج خودش میرسد وقتی که این عملیات نه در پایگاه مرزی و نه در پایگاه دوم که در پایگاه سوم نظامی اسرائیل صورت گرفته است.
به قول سید حسن نصر الله: بنگرید این مخوف ترین سازمان اطلاعات دنیا موصاد است. بنگرید این جیش لا یقهر است.
در این عملیات یازده سرباز اسرائیلی کشنه دو نفر به اسارت در آمدند.
ادامه دارد...
شب تبادل اسرای حزب الله با اجساد و یک اسیر اسرائیلی. اسرا همه هستند جز سه نفر.
سید حسن:
من جواب اسرائیلی ها را میدهم. جواب این حماقتشان را که سمیر قنطار و همرزمانش را آزاد نکردند (( کمی مکث و سپس اشاره میکند به بنر پشت سرش)) خوب ببینید. این تصویر عملیاتیاست که مجاهدین ما برای به اسارت گرفتن اسرائیلی ها انجام داده بودند ((با لبخند ادامه میدهد)) البته یک مقدار زور دستشان زیادی زیاد بود و بهجای اسیر برای ما جنازه آوردند ((بدون مکث، آن لبخند ملیح تبدیل به عصبانیتی بی حد میشود و با فریاد ادامه میدهد)) اما این بار اینگونه نخواهد بود. و مطمئن باشید اسرائیل از این حماقت پشیمان خواهد شد و در آیندهای نزدیک سمیر قنطار و همرزمانش را بین خودمان خواهیم داشت.
این خطابه شروع وعده های سید حسن بر آزادی باقی اسرا بود. در حقیقت حزب الله، از همان آغاز برای خود سه هدف ترسیم کرد.
یک: باز پس گیری تمامی خاک لبنان از اسرائیل. که هنوز مزارع شبعا در دست اسرائیل است. جالب است بدانید که مزارع شبعا چند صد متر زمین بیشتر نیست.
دو: باز پس گیری تمامی اسرای لبنانی در بند اسرائیل.
سه: آزادی فلسطین اشغالی.
که سید حسن و سایر قیادیون حزب الله بارها و بارها بر تحقق این اهداف تاکید کرده و میکنند.
ادامه دارد ...
. شیخ هشام صیمری یکی از فعالان مذهبی اهواز چند روز پیش ترور شد.
. شیخ هشام از فعالان مذهبی منطقهی شلنگ آباد بود.
. منطقهی شلنگ آباد یا همان کوی علوی از مناطق محروم عرب نشین بحساب میآید.
. فقر و بیکاری و تبعیض زمینه های خوبی برای هرجور اغتشاش هستند که متاسفانه در مناطق عرب نشین به وفور پیدا میشوند.
. منافقین این را خوب فهمیدند و خیلی راحت با تحریک و تشجیع و بعضاً تسلیح و البته سوء استفاده از احساسات شعبی جوانان پرشور عرب اهواز موفق به ایجاد تحرکاتی شدند
. یکی از این تحرکات ((حرکت تحریر الاحواز)) است. جالب است که کلمهی الاحواز هیچ ریشهی تاریخی و حتی صرفی و استعمالی بین مردم عرب اهواز ندارد.
. مسئولیت این ترور را هیچ کدام از این تحرکات نپذیرفته اند ولی از آنجا که اطلاعات دقیقی که نسبت به ترور اعلام کرده اند ارتباط مستقیم این تحرکها با این حوادث آشکار میشود.
----------------------------
. یه بنده خدایی را به عنوان هدف بعدی ترور اعلام کردهاند.
. وقتی دشمنت از دستت عصبانی باشد بدان که راهت را درست رفتهای و به هدف نزدیک شدهای. بسیار نزدیک.
. هنیئاً لک بندهی خدا. هنیئاً لک
________________________________________________________________
حاجی بازاری خب مبارک باشه.هننیئاً لک شیخ عباس. هنیئاً لک یا ابو علی. و هنیئا لک یا علی ،عالی السهمیه البنیاد الشهید .علی کوپون شای و نمک و قند و سکر .علی ورودک عالی الجامع.علی المتراژ کثیر مال بیت بنیاد و علی....
خانوم ناظم یک روز تو دانشگاه بحث خوانواده های شهدا شد و یکی از بچه ها خیی حرفهاب بدی در مورد استفاده بچه های شهدا از این سهمیه ها زد یکی از بچه های شهید که اتفاقا خیلی هم زرنگ بود و قبولیش ربطی به سهمیه نداشت، بلند شد و با بغض گفت که: تموم اونچه به من به عنوان یک بچه شهید تعلق میگیره برا تو فقط .... یک روز پدرت برا من . شوخی کردید آقای حاجی بازاری؟؟؟ آره ؟؟؟؟
سه) فکر نکن خیلی مفیدی. تق. (صدای پس کلهای)
شب چهار شنبهی دور دوم تبلیغات قرار شد با دوستان برویم جمکران و آنجا که سه شنبه شبها خیلی شلوغ است تبلیغ کنیم. آن روز صبح روزنامهی کیهان چند تیتر به نقل از آقای دکتر در جمع نمایندگان مجلس کار کرده بود که از مشهور ترینشان (پول نفت باید سر سفره های مردم برود) بود.
از همان تیتر ها چند پرینت A0گرفتیم( پرینت A0همقوارهی خودم میشود تقریباً) یه تعداد زیاد هم از همان تیترها با قطع کوچک و رفتیم جمکران. یکی از A0هارو به یه نئوپان هم اندازهی خودش چسبوندم و جلوی یکی از درهای ورودی شروع به تبلیغ کردم (بخوانید داد و بیداد). عینهو روزنامه فروشهای زمان انقلاب که توی فیلمها میبینیم. پوووول نفت سر سفرههاااااااااای مردم. قرار شد بچههای ستاد دو ساعت بعد بیاند ببرندم.
دو ساعت رفت و شد چهار ساعت و شد شش ساعت و از کسی خبری نشد.اینکه اون شب تا صبح با کلی آدم از کلی جاهای ایران بحث کردم کلی ها قانع شدن و کلی ها نه.از شیرین ترین خاطرات اون دوران این بود که خیلی ها آقای دکتر رو نمیشناختند و بعد از شناخت شدید خاطر خواه میشدند. یکی از تبلیغاتی (همان داد و بیدادی) که میکردم این بود . ((بدو بدو بیا آقای دکتر رو بشنااااااااااس نشناسی از دستت رفتهههههه آآآی بدو دو ))
اون شب تک و تنها کلی تبلیغ کردم (لازم به تذکر نیست همان داد و بیداد) تا بعد از نماز صبح که کلی نفسم باد کرده بود . یه دمت گرم مشتیی به خودم گفتم و اینکه تو دیگه کی هستی. اون شب سیتا تک تومانی بیشتر همراهم نبود. آره همون سیتا تک تومانی که اگر بدهی آدامس هم بهت نمیدهند. ولی این ها مهم نبود. مهم این بود که هدف مقدس است (آثار همان هوای نفس)
بعد از نماز صبح پنج دقیقه . فقط پنج دقیقه خوابیدم و چشمتان صبح روز چهار شنبهی دور دوم تبلیغات من را نبیند که بد روزی بود آقااا بد. رویم به دیوار گلاب به رویتان اسهالی گرفته شدم به معنای واقعی کلمه عجیییب. نمی دانم چجور خودم را رساندم دستشویی مججدد گلاب به رویتان و ... .... .... .. ... ..... .. .. .... .. ... .. ....(نمیخواهم قوهی سامعهتان به صدا های نا هنجارمشوش شود)(از اینجا به بعد خاطره یک خط در میان یادم است). معده که خالی شد رفتم طرف ایستگاه اوتوبوس و روی نیمکت ایستگاه یا خوابیدم یا بیهوش شدم ولی هرچیبود ولو شدم. یادم است یک آقا پسری بیدارم کرد که اوتوبوس آمده است.
پموقع یاده شدن سی تومن به راننده دادم. لابد قیافهام را که دیده بود رویش نشده بود چیزی بگوید. دوستان قمی میدانند از هلال احمر تا نیروگاه چقدر راه است. برای دوستان غیر قمی بگویند که شبه مجزه است از آنجا تا نیروگاه پیاده رفتن آن هم با آن حال من. واقعاً از آن مسیر هیچ چیز یادم نیست. فقط یادم است که روی تخت خوابم ولو شدم م و صورت مادرم را که لابد دنبال آثار آن همه جوجه کباب و چلو کباب و اینها میگشت.(رجوع شود به کشکی کشی... )
وقتی بیدار شدم لباس پوشیدم که بروم برای تبلیغ. چهارشنبه بودو روز آخر تبلیغات نباید وقت را از دست میدادم. ولی ای دل قافل که دو روز کامل را خواب بودم یا بیهوش. طوری که هنوز نمیدانم نمازهایش را خواندم یا نه. جمعه بود و روز انتخابات.