کلی به حامد خندیدم وقتی گفت که میرویم کافی شاپ شعر بخوانیم. نه اینکه اهل شعر نباشم و شعر نخوانم و نشنوم؛ نه. راستش را بخواهید تا پریسال پایهی جلسات شب شعر انجمن شعر قم بودم. از این خندهام گرفت که حامد هر کاری میکند بیشتر به برچسب روشنفکریی که بابا بزرگ بهاش چسبانده است نزدیک میشود.
معمولا غیر متعارفها توی چشمند. فکرش را بکنید که هفت نفر آدم کج و معوج، بعضاً با یک من ریش و کیف و کتاب و دفتر دستک برند کافی شاپ و حافظ بگیرند و بچرخانند. الان که فکرش را میکنم، حق میدهم به آن پسر ریش خوشکل که بر و بر به میز ما خیره شده بود. ولی یک جور هایی برای ما مهم نبود که چه فکر میکرد. مهم این بود که ما هفت نفر آدم کافی شاپ رفتن و شعر و داستان خواندن و هدیه گرفتن و تولد برای مظاهر راه انداختن را بهانه کرده بودیم که توی چشمای هم بگیم «دوستت دارم».
دوست داشتنی بود که حسن و مهدی لیوانهای دلسترشان را با هم خوردند؛ دوتا نی توی هر لیوان. برایم دوست داشتنی بود که حسن، گل کادو را پشت و رو چسبانده بود. برایم دوست داشتنی بود که مهدی اول مجلس :( شکلی بود و آخر مجلس :) شکلی. برایم دوست داشتنی بود صدای بابا بزرگ وقتی شعر میخواند و قصه میگفت. برایم دوست داشتنی بود قهقههای جمع وقتی جک میگفتند. برایم دوست داشتنی بود که مظاهر از پیش خدمت خواست صدای موسیقی را قطع کند تا صدای شعر خواندن بابا بزرگ را قشنگ تر بشنویم. ذوق زده بودن حامد برایم لذت بخش بود. تمرکز اون یکی حامد روی چیپس و پنیر هم.
برایم لذت بخش بود که دوستانم را واقعا دوست دارم.
پ.ن 2) این اولین یادداشت دلگویهی غلامعلی مجاهده.
پ.ن 3) حسن میگفت که زندگی من برای نوشتن زندگی خوبیه.
پ.ن 4) سوتک میگفت که در بارهی من وبلاگم را بیشتر از یادداشت هام دوست داره.
پ.ن 5) حالا که نوشتم احساس میکتم اینطوری نوشتن را بیشتر دوست دارم.
نظرات دیگران:
نظربدون هیچ مقدمه ای چتی که با نویسندهی یادداشت زیر داشتم را عیناً میگذارم.
من به احمدینژاد در زمینهی سیاست خارجی افتخار میکنم.
همین.
رییسجمهور سادهدل و سادهاندیش کشورمان که به بیآلایشی وجود او ایمان دارم و معتقدم به دلیل سادگی بیش از حد، به طور کلی نمیتواند هرگز حتی در حد یک شهردار کیاس و سیاس هم انجام وظیفه کند، دسته گل جدیدی در دانشگاه کلمبیا آب داده و یک بار دیگر هم آبروی هرچه ایران و ایرانی را به باد داده است...
*
همین مردم با مجموع حدود 30 میلیون رای، استاندار سابق اردبیل را به عنوان شخص دوم مملکت برگزیدند آنانی که با شعارهایی مثل "سادگی، از بطن مردم، خاکی بودن" و... این مرد را به عنوان رییس جمهور برگزیدند
*
مملکت غربت و در جمع یک عده دانشجوی جوان، نفر دوم این مملکت را با خنده و استهزا، هو کنند و به مسخرهاش بگیرند..
*
مردی که در بزرگترین سکونتگاه یهودیان جهان، بزرگترین واقعیت مستند تاریخ آنها را انکار میکند، از حذف شدن رژیم صهیونیستی از روی نقشه صحبت میکند، به وجود نداشتن همجنس بازها در کشور اشاره میکند و در خاک آمریکا، این کشور را مهد دیکتاتوری و رییسجمهور آن را اسطورهی ترور و دیکتاتوری میخواند و در نهایت از سوی جهانیان، هیلتر زنده خوانده میشود..
*
این طور نمایشهای خفیف بینالمللی نشان شجاعت و دلاورمردی رییسجمهور ما نیست. نشان سادگی و بیتجربگی اوست که ب ناگهان از سمت شهرداری یک کلانشهر، به رتبهی دومین مقام بلندپایهی سیاسی کشور رسید و طبیعتاً قادر نیست چنین سمتی را همراه با مقتضیاتش هضم کند و به طور کلی با ملزومات و شرایطش آشنایی ندارد.
*
اگر رییس یکی از معتبرترین دانشگاههای دنیا خطاب به رییسجمهور ما، او را بیسواد و تحصیلنکرده میخواند و میلیونها بینندهی تلویزیونی این کلام را میشنوند، آیا نباید به خودمان بیشتر شک کنیم که ما نیز ملتی بیفرهنگ و بیسواد هستیم؟
Ziabari: سلام رفیق
مخفی میبینمت
ali moahed: سلام
من اصلا نمی بینمت
Ziabari: :((
ali moahed: این چه مطلبی بود که نوشتی
توقع نداشتم
Ziabari: آها. از اون بابت میگی
ali moahed: بابام جان یه بار هم که احمدی نژاد شاهکار کرده
این طوری نوشتی
Ziabari: شاهکار؟
ali moahed: نمی فهمم از چیش ناراحتی
خب معلومه وقتی ما با آمریکا دشمتی داریم
رئیس جمهورمون هر چقدر هم که فهمیده باشه
و بره اونجا هوو ِش می کنن
اصلا اگه هوو ِش نکنن باید مسخرش کنی
مگه بد جواب داد جواب اون احمق رئیس دانشگاه رو
اگه بد جواب داد چرا همه ی سالن برای احمدی نژاد کف زدن؟
Ziabari: نمیدونم من نظر شخصیام رو گفتم علی جان
مطمئن باش اگر رییس جمهور ما قصد جوسازی نداشته بود، در اون مجمع بینالمللی آبروریزی نمیکرد
ali moahed:ببین احمدی نژاد هیچ نیازی به مطرح بودن تو رسانه ها نداره.
احمدی نژاد به هرچی از قدرت و شهرت خواسته «اگر خواسته باشه» رسیده
احمدی نژار هیچ استفاده ای برای خودش از جو سازی نمیبره.
و این جو سازی ها همه ارادهی رسانه هاست.
مشکل تو با شهردار تهران بودنشه؟
Ziabari: مشکل من دقیقاً با سمتهایی که داشته هم هست
ali moahed: که وقتی شهر دار بود مرد و زن و پیر و جوون ازش راضی بودن و حمایت میکردن.
و رای اول انتخابات از استان تهران دلیل بر مدعام
نمی فهمم از چیش ناراحتی
آخه کدوم آبرو ریزی
نمی فهمم
انگاری تو یه مجمع دیدی من یه مجمع دیگه
Ziabari: این بندهی خدا مراتب قدرت رو طی نکرده و به همین دلیل جایگاه ریاست جمهوری در ایران رو تنزل داده کما اینکه خاتمی هم همین کار رو کرد
ali moahed: مراتب قدرت یعنی چی
اصلا مراتب قدرت چه جایگاهی داره
می دونی مراتب قدرت یعنی چی
Ziabari: مراتب قدرت یعنی همون چیزی که رهبری انقلاب و آقای هاشمی طی کردن
یک شبه رییس جمهور شدن، به کسی افتخار و آبرو نداده علی جان
ali moahed: برادر من. مقام معظم رهبری هم که رئیس جمهو شد قبلش غیر از یک انقلابی کاره ای نبود.
شهید رجایی هم
رفسنجانی هم
بنی صدر هم
مراتب قدرت طی کردن یعنی سلطنتی شدن یک حکومت
دمکراسی یعنی اینکه شما امروز صفور باش ولی با لیاقت فردا رئیس جمهور باشی
به نظر من هم نمی شد محشر تر از این اون مجمع بین المللی رو چرخوند
تو از اون مجمع چی شنیدی که این همه عصبانبی بودی؟
هستی؟
هستی؟
آقا ایمان جواب مارو نمی دی؟
مشتاقیم روشنمون کنی ها
ctrl+G
Ziabari: آره پیامهاتو گرفتم
اگه ازم ناراحت و دلگیر شدی عذرخواهی میکنم
ولی من فکر میکنم این شخص ارزشش رو نداره که بابتش، روابط دوستانهام رو از دست بدم. میدونی؟
ali moahed: نه دلگیر نیستم. اصلا بحث بحث دلگیری نیست. شما یه نظری داری من یه نظر. داریم تضارب آرا می کنیم. بالاخره یکیمون قانع می شه
قرار نیست روابط دوستانه از دست بره.
ولی فکر می کنم این شخص خیلی خیلی ارزش رو داشته باشه.
ببین ما با آمریکا دشمنی داریم.
به دلایل متعدد.
و باید این دمشنی رو ابراز کنیم.
قایم کردن این دشمنی و لا پوشانی که سیاسی نیست
Ziabari: ببین علی جان. تو اون جمع آقای پرزیدنت نیازی نبود که هر چی تو دلش بود ابراز کنه
تو تصور کن
جورج بوش میتونه بیاد تو دانشگاه تهران و بگه که فلسطین باید از روی نقشه حذف بشه؟
ما چه کارش میکنیم؟
ali moahed: هوش می کنیم
Ziabari: نه خداییش اگه ما باشیم زندهاش میذاریم؟
ali moahed: ولی اومده و گفته
نه نمی ذاریم
ولی بالاخره ما حرفش رو شنیدیم
اون هم حرفش رو گفته
علاوه بر این موقعیت بوش با موقعیت احمدی نژاد قابل قیاس نیست
آقا ایمان. چیزی از سانسور خبری غرب می دونی.
می دونی وقتی بری تو خیابون ها نیویورک سر راه مردم رو بگیری و ازشون بپرسی پوتین کیه بهت می گن
فوتبالیست نیست؟
Ziabari: درسته
ali moahed: پس دانشگاه رفتن احمدی نژاد با دانشگاه رفتن بوش قابل قیاس نیست
و به نظر من کار فوق العاده مناسبی بود دانشگاه رفتن احمدی نژاد
Ziabari: قبول
ali moahed: آقا ایمان فکر می کنم یه نکته رو خوب متوجه نشدی
Ziabari: من تسلیمم
ali moahed: احمدی نژاد نیازی به مطرح کردن خودش توی محافل خبری نداره.
احمدی نژاد به بالاترین مقام ممکن رسیده
دیگه بالاتر از این جایی نیست که بره
Ziabari: باشه. قبول
ali moahed: فقط با مطرح کردن خودش که همون مطرح کردن ملت ایرانه
قدرت ایران و مواضعش رو به گوش دنیا رسونده
می دونی چند شبکه خبری به طور کامل و مستقیم اون مجمع رو پخش کردن
می دونی این یعینی چند میلیون یا حتی میلیار ساعت استماع به ایران
و توجه به ایران
Ziabari: نمیدونم تعصب تو به چه دلیلیه که باعث شده در مقابل هرچی میگم جبهه بگیری... ولی قبول داری احمدی نژاد معصوم و پیامبر نیست؟
ali moahed: قطعا
نمی دونم یاد داشت های نقادانه ی من به احمدی نژاد رو خوندی یا نه
احمدی نژاد خیلی هم اشتباه داشته
در زمینه های اقتصادی
مخصوصا مسکن
تو زمینه های فرهنگی
ولی سیایت خارجی احمدی نژاد بارز ترین . دقیق ترین . کارشناسی شده ترین . زیرکانه ترین . و عالی ترین سیاست های خارجیی که از زمن انقالاب تا حالا داشتیم
Ziabari: نه یه چیزی بپرسم؟
آیا آقای احمدی نژاد از مقدسات ماست که نمیشه با دید نقادانه بهش نزدیک شد علی جان؟
ali moahed: آقای محترم
من یکی از منتقدر ترین آدم ها به احمدی نژاد هستم
ولی نقد داریم تا نقد
شما بیا سیاست های اقتصادی احمدی نژاد رو نقدر کن
بگو تو مسئله مسکن ِتر زدن
والبته عواملش رو هم بگو
مافیا رو هم بگو
ولی وقتی نقد می کنی دید باز داشته باش
الحق و انصاق این نقد تو به سفر آمریکای دکتر به هیچ وجه قابل توجیه نیست
Ziabari: علی جان قبول داری که تو نسبت به دکتر تعصب داری؟
ali moahed: نه تعصب به اون معنای اصطلاحی نه
این رو می تونی از دوستام بپرسی
از خوانوادم بپرسی
Ziabari: من به سفرش انتقاد ندارم عزیز من. به این قضیه انتقاد دارم که آقای رییس جمهور هیچ نیازی نیست تو بزرگترین سکونتگاه یهودیان دنیا، به یک واقعیت مورد احترام اونها دید چالشی نشون بده
آخه این چه گیری به هولوکاست داده؟
چرا. حرفش در مورد یازده سپتامبر خیلی خوب بود
ولی دیگه هولوکاست رو که نمیشه نقدش کرد... ببین علی جان مثل اینه که اون احمقهای خارجی میان واقعهی عاشورا رو زیر سوال میبرن
خوب براشون قابل هضم نیست دیگه برادر من
حتی اگه واقعیت باشه
ali moahed: این چه حرفیه می زنی آقا ایمان.
این قضیه یا واقعیت دارد یا ندارد.
اگر دارد که بیان اثبات کنن و به ایراداتی که آقای دکتر و مورخین به صحت این قضیه وارد کردن جواب بدن.
لازم نیسیت یاد آوری کنم سوء استفاده هایی که یهودیان از این قضیه می کنن.
بالاخره ما معتقدیم که این قضیه به این صورتی که این ها ادعا میکنن نیست
و براش ادلهی خودمون رو هم داریم
اگر دلیل هایی که داریم درست نیست جواب بدن.
چرا از بیان شدنشون میترسن
چرا نباید این رو مطرح کنیم
Ziabari: ما اگه چه میدونم رییس جمهور هر کشوری پاشه بیاد ایران بگه عاشورا دروغه، چه دیدی نسبت به اون آدم و مردم کشورش پیدا میکنیم؟
همونطور که ما حاضر نیستیم در مورد حقانیت عاشورا با خارجیها صحبت کنیم، اونها هم حاضر نیستن بیان در این مورد با ما بحث کنن. ساده است
ali moahed: باز هم قیاس مع الفارق کردی
واقعه ی عاشورا به هیچ وجه مورد اختلاف مورخین نیست.
در ثانی ما به هیچ وجه در مورد واقعه ی عاشورا از کسی سوء استفاده نکردیم.
در صورتی که هلو کاست شدیدا مورد اختلاف هست
و مستندات زیادی هست که این داستان اون طوری که این ها نقل می کنن نیست
و در ثانی این داستانی که این ها می گن باعث ظلم به خیلی ها شده
حتی اگر حقیقت باشه
آلمانی ها آدم سوزوندن
چه ربطی به فلسطینی ها داره
Ziabari: ببین علی جان. من فقط یه چیزی میگم. من میگم نیازی نیست در شرایطی که دنیا به ما بدبینی داره، ما حساسیتها رو زیاد کنیم. همین
ali moahed: خب دنیا به ما بد بینی داشته باشه.
Ziabari: ما که تو یک محیط ایزوله زندگی نمیکنیم برادر من
خلاصه دویست تا کشور اطراف ماست
اما بازم اگه تو نظرت همون قبلیه
ما کوچیک شماییم... حرفی برای ادامهی بحث ندارم و میگم که قانع شدم
ali moahed: شما آقایی
ولی عملا داری می گی که ما باید از دنیا بترسیم و من دقیق نقطه ی مقابل نظر تو رو داریم که ما نباید سیاست خارجیمون سایت انفعالی باشه ما باید سیاست خارجمی مون سیاست فعالانه باشه
Ziabari: مخلصیم
نمیگم باید بترسیم. میگم فعال باشیم. ولی با یه سری ملاحظات
ali moahed:ملاحظات!
نظرات دیگران:
نظریک: وبلاگ دفتر چه خاطرات صرف نیست
خیلی از وبلاگهارا میبینیم که صرفاً دفترچههای خاطرات مدرن شده هستند. وبلاگهایی که آب و پیاز داغ در رفتهی بهترین یادداشتش میشود "امروز با مریم جون اینا رفتیم بیرون". به خودشان که بگویی جوابت میدهند که "کار ما استفاده بهینه از امکانات روزه. به جای اینکه کاغذ و جوهر مصرف کنم برق و اکانت خرج میکنم. عوضش کلی با کلاستر میشه" خب البته اینهم حرفیست. ولی توقع این را نداشته باشید که وبلاگتان وبلاگ پر بازدید و پر کامنتی باشد. شاید بیرون رفتن با مریم جون اینها برای شما اتفاق خارق العاده ای باشد ولی مطمئناً برای مخاطب تازه وارد وبلاگ شما اهمیت چندانی نخواهد داشت.
البته و صد البته حساب وبلاگهایی که در قالب خاطرات روزانه، پیچیده ترین مسائل فلسفی را میگویند جداست. وبلاگهایی مثل کلرجیمن خدا بیامرز.
دو: اگر حرفی داری، خودت بنویس
درست است که گفتیم وبلاگ دفترچه خاطرات شخصی نیست ولی به هر حال وبلاگ یک صفحهی شخصی است. این یعنی نوشته های این وبلاگ را باید خودت بنویسی. درحقیقت خوانندهای که به وبلاگ شما سر میزند توقع دارد نوشته های شما را بخواند نه مقاله ای که پنج بار هم تجدید چاپ شده است.
اگر حرفی برای گفتن داری خودت بنوس. شما در محیط اینترنت مینویسی. دنیایی که به ساده ترین راه میتوان به اطلاعات دست پیدا کرد. پس فرقی نمیکند این مقاله در سایت تبیان منتشر شده باشد یا وبلاگ شما. اگر قرار باشد پیدا شود پیدا میشود.
سه: توقع زیادی نداشته باش
وقتی میپرسی چرا وبلاگ ثبت کردی شروع میکند برایت گفتن که اسلام به دنیا معرفی نشده است و ما باید در محیط اینتر نت دم از اسلام و مسلمانی بزنیم و دنیا پر از جنگ و جدال است و حق مردم بیگناه پایمال شده است و ظالمان به دنیا حکومت میکنند و و و و
از مصطفی مستور پرسیدم که تاثیر ادبیات بر اجتماع بیشتر است یا سیتما. جواب داد هردو هیچ تاثیری ندارد. میگفت اگر قرار بر تاثیر بود نباید فلان تعداد آدم در جنگ جهانی دوم کشته میشدند. نباید فلان تعداد آدم روزانه از گرسنگی بمیرند. نباید فلان تعداد دختر قاچاق شوند ... .
میگفت شما نباید دنبال نتیجه باشید. دنبال نتیجه بودن مساویست با سرخورده شدن. و این یعنی شکست.
انگیزهی نجات دنیا از ظلم و جور داری داشته باش؛ ولی انتظار اینرا هم نداشته باش که با یک وبلاگ به این هدف برسی.
چهار: فعلاً بیخیال جینگول مینگول باش
اگر بخواهی وارد دنیای جینگول مینگول وبلاگستان شوی به طور کل راه را گم میکنی. منظورم از دنیای جنیگول مینگول کدهای جاوا اسکریپت و هر روز یه مدل قالب و قالب چهار ستونه یا سه ستونه و لینک باکس های تبلیغاتی و دامنهی دات آی آر و دامنه های رایگان و... که اگر قرار باشد بشمارم تا ... طول میکشد.
شاید خیلیهایش خوب و حتی لازم باشد ولی درجهی اول اهمیت با یادداشتها است. اول یادداشتهایت را خوب و مرتب و منظم بنویس بعد اگر وقت داشتی میتوانی یواشکی به دنیای جینگول مینگول وبلاگستان سربزنی.
پنج: بهترین تبلیغات کیفیت است
حق میدهم که بخواهی وبلاگ پر بازدیدی داشته باشی اصلا نویسنده مینویسد که خوانده شود. ولی هر کاری راهی دارد تبلیغات هم. عاجزانه تمنا میکنم این کامنت را برای کسی نگذار "وبلاگ پر محتوایی داری. عکس آخری هم جالب بود. لطفا به کلبهی حقیرانهی ما هم سر بزن"
اگر میخواهی زیاد خوانده شوی خوب و زیاد بنویس. وبلاگ با کیفیتی داشته باش مشتریهایت کم کم میآیند.
---------------------------------
پن 1) حرفهای درگوشی...
پن 2) بازی تجربیات وبلاگنویسی از اینجا شروع شده است که نوبت نوشتن به من رسیده بود.
قرار بر اینه که هر شرکت کننده در این ازی پنج نفر را دعوت کند
دعوت شده های من
یک: احمد نجمی
دو: مصطفی اسماعیلی
سه: دنیای سه خواهر
چهار: طلبه ای از نسل سوم
پنج: ناتانائیل
شش: سوتک
نظرات دیگران:
نظرهرسال همین و باز هم همین و باز هم همین
من :آقا دلم خیلی گرفته چرا نمیای.
آقا : باشه من دارم میام تو در رو باز کن.
من :آقا میبینی اشکهام صورتم رو خیس کرده؛بیا
آقا :خب من هم دلم تنگ شده من هم دوست دارم بیام. در رو باز کن.
من :آقا میگن نشانههای ظهور شده. پس چرا نمیای.
آقا :بزرگترین نشانهی ظهور اینه که تو در رو باز کنی تا بتونم بیام. نه؟
من :چهل شب اومدم جمکران چرا ندیدمت.
آقا :بجای اینکه چهل شب میومدی جمکران یه شب در رو باز می کردی خودم میومدم دیدنت.
من :آقا خب خودت که خوبی کرم داری مهربونی داری، خودت در رو باز کن.
آقا :ببین چقدر دوست دارم . باشه خودم در رو باز می کنم . تو فقط قفل هاش رو باز کن
من :قفل؟
آقا :آره دیگه تو فقط قفلهای سنگینی که به این در زدی رو باز کن. خودم میام دیدنت.
من :
آقا : من منتظر هستم که قفل هارو باز کنی . باشه.
من :
آقا :هنوز هم منتظرم هااا
من :
.............................................
پانگار۱: قفل؟
نظرات دیگران:
نظر