آدم تنبلی هستم. این اعتراف را همهی دفتر مشقهای نصف نیمهی دورهی ابتداییم جار میزنند. یادم نمیآید مشقی را سر حوصله نوشته باشم. مشقها را یا بین زنگ تفریح مینوشتم یا نصف شب وقتی همه خواب بودند یا اینکه اصلا نمینوشتم. همهی معلمهای دورهی ابتداییم به مادرم گفتهاند پسر خیلی با استعداد و خیلی تنبلی داری.
از بین معلمهای دورهی ابتدایی بیشتر از همه معلم کلاس چهارم یادم هست. معلم دوست داشتنیی نبود. کتک میزد. چاخان میگفت. بد اخلاق بود. یک بار که مثل همیشه مجبور بودیم چاخانهاش را گوش کنیم گفت:
« من رو که میبینید این همه آدم موفقی هستم و همه بهم احترام میکنند و اگه دست خالی تو صحرای نیاگارا ولم کنید سالم بر میگردم و چند مدل سم مورچه اختراع کردم. برای اینه که هیچ وقت نذاشتم کسی بهم بگه چرا؟ همیشه کارهام رو طوری انجام دادم که کسی نتونه ازم بازخواست کنه. اصلا برای همینه که این همه موفقم.»
معلم کلاس چهارمم را بیشتر از همه به یاد دارم. نه به خاطر کتک هایی که میزد یا تحقیرهایی که میکرد؛ به خاطر همین یک جمله. «هیچ وقت نگذاشتم کسی ازم بازخواست بکنه»
پن اول و آخر) روز معلم رو به همهی معلمهای خوبم تبریک میگم. مخصوصا خانم ناظم
نظرات دیگران:
نظر