رمان روی ماه خداوند را ببوس را اگر نخوانده اید حتما بخوانید. نویسنده‌ی جالبی دارد. درست نوشته ام و درست خوانده اید.( مصطفی مستور)
چند وقت پیش در مورد داستان دینی می‌گفت و اینکه در داستان دینی غالباً شاهد یک موقعیت دینی هستیم که از این موقعیت احساس دینی درک می‌شود. کاراکتر ها و شخصیتها در فضایی قرار می گیرند که تصمیم گیری آنها منشوء از تفکرات دینی آنهاست.
........................................
داستان چیزی جز انعکاس وقایع زندگی نیست. همه‌ی ما هم توی زندگی بارها و بارها این موقعیت ها را تجربه کردیم و می کنیم و خواهیم کرد .همیشه هم آینده بسته به تصمیم هاییه که در اون موقعیت ها می‌گیریم. بی‌شک هر تصمیمی که بگیریم منشوء تفکراتمونه.
إن خیرً فخیر و إن شرً فشر
همین شاید کم باشه ولی اگر در خانه کس است یک حرف بس است.

علی ::: پنج شنبه 86/3/3::: ساعت 1:47 صبح

 نظرات دیگران: نظر



زمحمت انتشار جلد دو و سه و چهار و پنچ و شش و هفت و هشت هم با شما !!!
اصل مطلب قسمت B (بولد) شده است.
این یه پست بلند نیست . یه پست درازه . درا‌ا‌ا‌ا‌ا‌ا‌ا‌ا‌ا‌ا‌ا‌ا‌ا‌از و کوتاه.

.......................................................................
ali.mojahed: چه عکس جالبه 
xxx xxxxxx: چی؟
ali.mojahed: این عکسی که گذاشتید گوشه ی آی دی تون

xxx xxxxxx: اها
ممنون
راستی سلام
خوبین که ایشالا
ali.mojahed:سلام
منبعش کجاست 
یعنی از کجا  بر داشتیدش
xxx xxxxxx: ی دوست گرفته بود برام فرستاد
کار خودش بود

ali.mojahed: ممکنه اون دوست رو بشناسم
 ؟
xxx xxxxxx: ممممممممم
فکر نکنم

ali.mojahed: کار خیلی زیبایی شده 
xxx xxxxxx: بهش می گم
البته اگه دیدمش
ی چن وقتیه ندیدمش

ali.mojahed: یه سوال دیگه هم از طرف من ازش بپسید
xxx xxxxxx: بله حتما
ali.mojahed: اینکه کی اومده خونمون که من نبودم و کی رفته پای ..... و ......... رو بداشته و عکس گرفته

xxx xxxxxx: جدی ؟
خداییشس
من که بی خبرم
حالشو می گیرم حتما
خوب شاید رفیق شما هم باشه و از کامپیوتر شما عکس گرفته
ali.mojahed: بابت همین پرسیدم. کیه؟
xxx xxxxxx: الان نمی گم
می ترسم خالی بسته باشه
و طفلک ضایع شه
شما بفرمایین کی از دوست تان تون اومده خونه شما

ali.mojahed: در خالی بسته بودنش که شک نکنید. چون این عکس رو خودم گرفتم. اصلش رو می تونید تو وبلاگم ببینید. پست‌ه "به مناسبت پخش فیلم بنام پدر از صدا و سیما" . 
xxx xxxxxx: خوب پس ولش کنین
ali.mojahed: آخه من زیر عکس آدرس وبلاگم رو نوشته بودم. اگه با آدرسش منتشر می‌شد خیلی هم خوشحال می‌شدم؛ ولی وقتی آدرسش رو کات کرده... . 
xxx xxxxxx: بگذرین
بزرگواری کنین
می شه نه
؟
ما هم خیلی وقتا کارای‌ی می کنیم که خدا یواشکی می گذره
و به روم نمی یاره

ali.mojahed: سلام برسونید 
بگید من خدا نیستم . اما 
خیلی...
..... آقا ست
xxx xxxxxx: ولی می تونین کار خدایی کنین
ali.mojahed: ما خلق شدیم که خدایی باشیم  
xxx xxxxxx: بابا ما تو روح خدایی خدا دست یردیم و کردیمش این که هستیم
این امانتداری نیست
ali.mojahed: بحث رو فلسفی نکنین خواهشاً
xxx xxxxxx: و نباید توقع کنیم که دیگرون امانت دار باشن
من کاری به فلسفه ندارم
حرف دلمو می گم
و البته به رفیقم می گم که بهش بی اعتماد شدم

                   اینجا اصل عکس رو براشون سند کردم

ali.mojahed: این اصلش
که کادر بندیش به خاطر کات کردن آدرس خراب نشه

xxx xxxxxx: ممنون
ali.mojahed: شات های قشنگ تری هم ازش دارم 
می خواید ؟
xxx xxxxxx: باز نمی شه
ali.mojahed: داره آپلود میشه
چند لحظه
xxx xxxxxx: پس می شه برام همه رو میل کنین
تا علت بی اعتمادی ام رو بفهمه
اها
باشه
خداییش سخت نگیرین
ali.mojahed: همین جا سند می کنم  حوصله ی میل رو ندارم

xxx xxxxxx: شنیدین جریان اون عالم رو که
 شنیدین؟
ali.mojahed: کدوم عالم
xxx xxxxxx: ی عالمی ی کتاب می نویسه دوجلد می شه
بعد ی مدت می بینه ی جلدش گم شده
و بعدا به نام کس دیگه ای چاپ شده
می ره جلد دوم رو هم براش می فرسته
می گه من نوشته بودم که منتشر شه
پس زحمت انتشار جلد دوم رو هم بکش
حالا منم این عکسارو براش می فرستم
می گم اینار و ببین
ی بنده خدایی برام فرستاده
می شه همون رفتار دیگه
هیچی هم اضافه نمی گم
خودش می فهمه

ali.mojahed: ولی بگید کی بوده
xxx xxxxxx: نه خواهش می کنم
عمرا بگم
مگه رسم مسلمونی اینه
؟
ali.mojahed: موافقم
xxx xxxxxx: خوب شکر 
.......................................................................
1- اصل مطلب فقط قسمت بولد شده است.
1- هر کی گفته تو مملکت ما کپی رایت یعنی کشک؛ توهین نا بخشودنیی به کشک کرده.
2- از پست کردن چت خاطره‌ی بدی دارم. ولی خب همینی که هست.
3- اشکال نکنید که نقض قرض است، چون نقض قرض است.
4- گوش شیطون کور چشمش کر داریم روز نوشت می‌شیم انگاری.



علی ::: سه شنبه 86/3/1::: ساعت 2:0 عصر

 نظرات دیگران: نظر



گروه فیلم برداری به دنبال راوی که جوانی است بیست و پنچ، شش ساله در خرابه های بنت اجبیل می‌گردند.
صدای خرش خرش، جابجا شدن بتون آرمه های خورد خورد شده، زیر پای گروه تصویر برداری تنها صدا ایست که شنیده می‌شود.

از این ساختمان که نه از این تل بتون به آن‌ یکی تل بتون.
جوان حزب اللهی تعریف می‌کند که مردم بنت جبیل تا چندین روز حاظر نبودن از خانه هایشان خارج شوند.
دوربین از روی یک بلندی فضای باز کل شهر را نشان می‌دهد. فضایی که احتمالا تا یک ماه پیش نمی‌شد از پشت ساختمان های بلند نشان داد.

یک گوشه‌ی تصویر یک جوان حزب اللهی زیر آوار ها دنبال چیزی می گردد. خوب که دقت می کنی می‌بینی قرآن و مفاتیح الجنان‌ها را از زیر آوار ِ احتمالاً یک کتاب‌خانه‌ی شخصی خارج می‌کند. 
دوربین به خانه ای می‌رسد که پیداست صاحبانش تازه به آنجا رسیده اند.

الحمد الله علی السلامه.
نعمرهون من ژدید.
کلنا فدا السید حسن.
فدوا الشباب المقاومه. 
این ها صداها ایست که هر گوشه شنیده می‌شوند. 

یک زن مسن که متوجه شده است این گروه تصویر برداری از ایران آمده اند چیز هایی را تند تند می گوید که متوجه نمی‌شویم. مترجم ترجمه می‌کند. ما همه فدای مقاومت هستیم. ما همه فدای سید حسن نصر الله و امام خامنه ای هستیم . خانه هامان چه ارزش دارند. از اول می سازیمشان. بهتر از قبل.

مقداری دنبال زن بین خرابه‌های خانه اش می گردیم. پیر زن انگار بعد از کلی فکر کردن به نتیجه ای رسیده باشد رو به مترجم می گوید.
لمحمره کانت مثل هون.
خرمشهر هم مثل اینجا بود.
 



علی ::: دوشنبه 86/2/31::: ساعت 9:0 صبح

 نظرات دیگران: نظر



صفحه‌ی اول سایت العالم امورز .
.معارک عنیفة بین الجیش اللبنانی وجماعة فتح الاسلام فی طرابلس وسقوط قتلى وجرحى
.تدمیر آلیتین للاحتلال البریطانی اثر مواجهات مع جیش المهدی فی البصرة جنوبی العراق
.خمس غارات اسرائیلیة على غزة والاشتباکات تتجدد بین فتح وحماس بخان یونس
.................................................

بازهم خاور میانه و خون .
زود تر از اونی که فکر می‌کردم آتیش جنگ شروع شد.



علی ::: یکشنبه 86/2/30::: ساعت 6:26 عصر

 نظرات دیگران: نظر



امروز که جمعه است، پنج روز از یک‌شنبه گذشته . یک‌شنبه نسخه‌ی نهایی نشریه‌ی وبلاگ نامه را برای نمایشگاه رسانه‌های دی‌جی‌تال آماده کردم "کردیم" دوستان خیلی زحمت کشیدند؛ بل‌اخث مظاهر . بل‌اخث حسن . بل‌اخث حامد . یه‌زره هم حامدآقا که اصفهان بود و طرح روی جلد رو تلفنی بهش سفارش دادم و وسط مهمونی طرح زد که با یه زره دست‏کاری چاپ شد. از همه‌ی این بل‌اخث ها بل‌اخث تر حاجآقا نجمی.
کلاً خیلی زحمت کشیده شد که به نظر من نتیجه هم داد. نشریه‌ی خوب و پر محتوایی از کار در اومد . راضی‌ام.
اگه بشه ماهیانه‌اش رو بزنیم خیلی خوب میشه.
تهران نرفتم  .
....................................................

دو سه باری سر ‌ِ سفره قرار شد هر کس یه دعایی بخونه . فکر کنم هر دو سه بار حاج فضل الله این دعا رو خوند.
خدایا اعمال ما را به‌دور از ریا بدار.



علی ::: شنبه 86/2/29::: ساعت 11:0 عصر

 نظرات دیگران: نظر



<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
 
Yahoo mail