چند وقتیه که شبکه سه هر شب حدود چهل پنج دقیقه ای میدون جنگ بین مدرنیته و سنت گرایی رو تو قالب طنز شبانهای به اسم باغ مظفر پخش میکنه .
جامعهی مدرن :
آقای بردبار : پدری که دیوارای اتاق دخترش رو می خواد برا پسرش شونه تخم مرغ بکشه که پسرش و دوستاش برن اونجا تمرین خوانندگی بکنن . بد دهن . کسی که شرکتشون رو برای رفتن به استادیوم تعطیل میکنه . تو یه سکانس ، دارت رو که میتونه نماد مدرن ها باشه رو به عکس جد بزرگ مظفر خان میزنه .
زن آقای بردبار(اسمش رو نمی دونم) : همیشهی خدا نیش باز . بدون حد مرز . تو یه سکانس مظفر خان داشتن تیله بازی می کردن که بردبار و زنش میان تو و برد بار شروع می کنه به بازی و زنش براش کف میزنه . مظفر خان به بردبار می گه ما عادت داریم زنها را در اندرونی بگذاریم ( فوتبال و استادیوم آزادی و حضور زنان و ....)
نازی:فیمینیست . عصبی . با چرب زبونی و تعریف تونست رگ خواب مظفر خان رو بدست بیاره .
نیما : علکی خوش . بی خیال . الاف . شلخته. خوش!
جامعهی سنتی:
مظفر خان : یک آدم مستبد و پدر سالار که از لقب خون آشام اعظم زر گنده ای کلی لذت می بره . و به اصول شدیدا پایینده . که همه باید سر میز غذا باشن و .....
فروغ دختر مظفرخان : پر ادعا . زیادی سنگین . مغرور .
حیف نون: دزد . هیچی ندار و از همه چی راضی . نادان .
کامران :حلقه اتصال بین دو نسل
طبیعیه که زور و بازوی طرف مدرن ها با توجه به جذابیتها یی که زندگیشون داره از طرف سنتی ها بیشتره . ولی باید منتظر موند و دید که مدرنیته ای که قراره پیروز این جنگ بشه چه مؤلفه هایی داره و کدوم خصوصیات جامعه سنتی رو میکوبه .
بد دهنی ( آقای بردبار ) لودگی (نیما) زن سالاری (نازنین) کلاه برداری(جمشید) و خیلی موارد دیگه رو میشه به عنوان شاخصه های پنهان مدرنیتهی باغ مظفر البته تا اینجای داستان دونست .
نظرات دیگران:
نظر