دیشب برای کاری رفتم خدمات کامپیوتری. یکی دو سالی میشد سر و کارم به اینجور جاها نخورده بود. کارم یک مقدار طول کشید و مجبور شدم چند ساعتی کنار دست آقای خدمات کامپیوتری بشینم. اون چند ساعتی که تو مغازه بودم عجیب احساس از پشت کوه آمدگی بهم دست داد.
چیزی که خیلی جالب بود این که هرکسی میومد داخل یه کول دیسک حد اقل چهار گیگابایتی همراهش بود؛ از بچه دبستانی بگیرید تا آخوند پنجاه ساله. والا زمان ما همش با دیسکت سیاهها کار میکردیم دیگه خیلی میخواستیم برای طرف کلاس بذاریم روی سیدی رایت میکردیم و میبردیم. از کولدیسک بگذریم کیفیت فوق العادهی دستگاههای آقای خدمات کامپیوتری برای من تازگی داشت؛ پرینت رنگیی میگرفت از چاپ با کیفیت تر.
اینها به کنار؛ کیفیت کارهایی که مشتری ها میآوردن واقعا خارج از تصورم بود. مثلا چند تا بچه محصل اومدن که میخواستن از طرحهاشون پلات بگیرن؛ پوستر طراحی کرده بودند؛ واقعا از کیفیت پوسترهاشون جا خوردم. فسقل بچه پوستر طراحی کرده بود که... اگه تونستم از پوستر هاشون عکس بگیرم نشونتون میدم که شنیدن کی بود مانند دیدن.
دیشب خیلی واضح تر از همیشه پیشرف علم و دانش و تکنولوژی برام ملموس بود. اگر اشتباه نکنم حضرت امیر فرموندن که «اغنتموا الفرص فانها تمر مر السحاب»
نظرات دیگران:
نظر