• وبلاگ : دل گويه هاي يك مجاهد
  • يادداشت : شب دوست داشتني
  • نظرات : 2 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بچه‏ها هر كدام، در دل‏هاشان حرف‏هايي براي زدن دارند كه وقتي به زبان مي‏آيد اشك‏ها جاري مي‏شود... دل‏ها مي‏لرزد... بي‏ذوق‏ها شاعر مي‏شوند و عده‏اي شايد ياد جواني خودشان بيفتند و حسرت بخورند.

    خدا كنه برنامه‏ي چهارشنبه‏شب‏ها سر بگيره. مي‏دوني دارم به چي فكر مي‏كنم؟ نمي‏دونم مي‏شه يا نه ولي فكرش رو بكن چند سال بگذره و هر كدوم از ماها بالاخره شخصيت‏مون عوض شده، يا مثلا از هم فاصله گرفتيم، بالاخره هر كسي يه شغلي پيدا كرده و هر كسي دنبال كار و زندگي و روحيات خودش... ولي چهارشنبه‏ها رو مقيد باشيم كه بياييم و همديگه رو ببينيم. اون وقته كه تازه معناي چهارشنبه‏شب رو مي‏فهميد. من بيشتر دارم به اون روز فكر مي‏كنم تا به اين روزها... .

    جاري باشي...