سلام. خب شايد هم!قفل...قفلها... قفلها... ميگم يه سوال: قفلهاي ما قفلند؟! يا ما قفل شديم؟ يا قفلمون كردند؟ يا قفلها به ما قفل شدند؟ يا ما به «قفلها» «قفل» شديم؟! يا اصلا ما انقدر شوتيم، كه خودمون شديم يك «قفلِ» مجسم!نمي دونم چي شد. اگه به خودمم بگي جملات بالا رو معني كن، شايد درست و حسابي جوابي برات نداشته باشم، ولي اينو ميدونم هرچي از خدا دورتر بشيم، قفلها بيشتر ميشن، و هرچي دوريمون از حق كمتر باشه، تعداد اين قفلها هم كمتر ميشه. و چه خوب جاي خودش رو باز مي كنه، كلام حضرت: الهي، هب لي كمال الانقطاع اليك!بيا اونورا، پيش ما!