السلام عليك يا جده سادات
اين چه غوغا يـست کـانـدر ماسـوا افـتـاده اسـت
لرزه بر عرش برين زين ماجرا افتاده اسـت
بـاز از داغ کـــدا مــيـــن لالــه آدم در جــــنــــان
از نــفـس در پــاي خـتـم انــبـيــا افـتاده اسـت
اين چه آشوبي است کـز طـوفـان غـم بــار دگــر
نــوح بـا کـشـتي بـه گـرداب بـلا افـتاده اسـت
آتـش نـمـروديـــان افـــتـــاده بـــر جــان خـلــيـــل
کـز شـرارش آتـشـي بـر جـان مـا افتاده اسـت
گريه کن اي آسمان کز فرط درد غم در رود نيـل
زين مصيبت از کف موسي عصا افتاده اسـت
ناله کن اي دل کـه از سـوز دل و اشـک مـسـيـح
لــرزه بـر ارکـان عـرش کـبـريـا افـتاده اسـت
شهـپر جـبـريـيل مـي ســـوزد از بـيــداد خــصــم
آتـــشـي در مــهـبـط وحــي خــدا افـتاده اسـت
يـا رســول الله بـر خـيـز و بـبـين کـــز ضـرب در
پـشـت درب خـانـه زهرايـت زپا افـتاده اسـت