سفارش تبلیغ
صبا ویژن



 این چندمین باری‏ است که صفحه‏ی مدیریت را باز می‌کنم و به خودم فحش و بد و بیراه می‏دهم که چرا از همان اول خاطرات اردو را ننوشتم.
از روز‏‏های قبل از اردو چیز زیادی خاطرم نیست. چند تایی اس ام اس هست که یادم می‌آورند شلم‌ شور باف بودن اون روز‌ها را.
گوشیی که در اردو همراهم بود مال مادرم بود که چند روز مانده به اردو (فکر می‌کنم سه روز)  ازش خریدم؛ برای اشتولبک احتاجش داشتیم؛ هرچند به کارمان نیامد. نمی‌دانم چرا  اسمی برایشن انتخاب نکردیم. شاید وقت فکر کردن به اسمش را نداشتیم. می‌گفتیم اشتولبک. ایده‌ی قشنگی بود که اولین بار اسطوره‌ی ساختار شکنی دفتر توسعه حامد رسپنا مطرحش کرد. نشریه‌های الکترونیکی که از طریق بولوتوث منتشر می‌شدند. کار خوبی هم از آب در آمد.

از موبایل می‌گفتم یا مادرم؟ از این می‌گفتم که موبال را از مادرم خریدم؛ به قیمت هر چقدر پول که در کارت اعتباری مرکز خدماتم ریخته شود تا قبل از ازدواج. البته بنده‌ی خدا تا همین الانش یک قرون هم از آن کارت کذایی بدستش نرسیده.
از اس ام اس می‌گفتم. اس ام اس های آبی را فرستادم و اس ام اس های سبز را دریافت کردم.

 

فضل: مسئول برای اوتوبوس خواهران چی شد؟

فضل: اگر دفتر هستی زنگ بزن به من

فضل: سلام بیداری؟ کجایی؟

ایرانسل: موجودی شما روبه اتمام است یکی از اعصاب خورد کنی‌های این ایرانسل علیه ما علیه این پیام است. خدای ناکرده حساب‌تان از هزار تومن کمتر شود. قبل از هر تماس و بعد از هر تماس و بعد از هر اس ام اس و هر وقت دیگری که خوششان بیاید برایت اس ام اس می‌فرستند که آقا حسابت داره تموم می‌شه.

مامان: سلام. خوبی؟

مامان: مرغ زنده یادت نره (برای تموم شدن کار بناییمون مرغ زنده می‌خواست. آن‌هایی که بنایی کرده اند می‌دانند چه مشغولیت ذهنیی و درد سری می‌آورد این بنایی. آنهایی که اردو برده ‌اند هم می‌دانند چه وقت پر درد سر است اردو بردن. حالا فرض کنید بنده خدایی را که این دو کار را باهم می‌خواهد انجام دهد.)

رسپنا: سلام. نه خسته!

ایرانسل: موجودی شما روبه اتمام است

فضل: دفتر رفتی زنگ بزن

مرصاد: بسم الله. سلام اخوی. خوبی. کسی انصراف نداد. (اوائل کار تبلیغات و این‌ها دوستان نگران بودند که به افراد به اندازه‌ی کافی برای اردو ثبت نام کنند. اما هفته‌ی آخر ثبت نام اردو را بستیم و مجبور به جواب کردن خیلی از دوستانی شدیم که مشتاق به شرکت در اردو بودند) 

ایرانسل: موجودی شما روبه اتمام است.

ایرانسل: موجودی شما روبه اتمام است.

کشکول: لیست اسامی رو آماده کن تا برا بیمه ببرم.

نجمی:‌سازمان ملی جوانان هماهنگ شده؟

رند: به خطیب یاد آوری کن بره اوتوبوس رانی.

رند: ok

غبیشاوی:سلام. آخرین جلسه ی درون گروهی داستان در سال هشتاد و شش امشب بعد از نماز (به کار‌های بنایی و مقدمات اردو اضافه کنید درس و مدرسه و روشن فکری بازی) 

به چندین نفر: خلقت جا بیاد صلوات بفرست.

رسپنا: قربونت

داداش: شماره ی مرتضی موتور چی رو برام بفرست.

مامان: رمز کارت را میخواهم. (همان کارتی که موبایل را در عوضش خریدم)

مامان: امروز نمی‌رسم.

مامان: امروز نیاز دارم

فاتح: یادداشت‌های اوشتولبک آماده شدن؟

رفیعی: خسته نباشی عشقی!

موتور چی: زنگ زدم. خواموش بود. لطفا بامن تماس بگیر.

نجمی: اگه زیر بار کتاب دادن نرفتن. فکر می‌کنم بشه برای چند صد تومنی بن کتاب چونه زد.

نجمی: اس ام اس امشب فراموش نشه

رسپنا: سلام. شماره ی سید امامیان رو می‌دی؟

کشکول: شماره ی آقای امامیان

حسینی: سلام. موفق به تماس نشدم. وقتتون آزاد شد یه ندا بدید. یا علی.

تجرد: گوشیت را بینداز دور. من کلیپ هارا میخواهم. کی میتوانی به دستم برسانی. (توی این هاگیر واگیر این بنده خدا از من کلیپ‌های آهنگ‌های حزب الله لبنان رو می‌خواست)

تجرد: حالت خوبه؟

تجرد. تو چطور؟

تجرد: چه شد. اگر نمیخواهی بدی بگو روت حساب نکنم.

کشکول: زنده ای هنوز؟

کشکول. آره انگار

مامان: رمز کارت را آوردی.

مامان: ...

مامان: سلام. یه ساک برام می‌بندی؟

مامان: بیخود. خیلی کار دارم. (ظهر روز حرکت که رفتم خونه دیدم یه ساک ترتمیز و مرتب برام بسته)

یگان: سلام. علی قطار از تهران ساعت چند حرکت میکنه.

یگان: ساعت دو نیم ایستگاه باش.(خودم بهش گفته بودم ساعت دو و نیم ایستگاه باشه. این اس ام اس را به خاطر داشته باشید. خاطره دارد)

مرصاد: بسم الله. سلام اخوی.من زلزله دارم میام. حاضر باش که تا یک ساعت دیگه خدمته شمام. گفتم آمادهگی داشته باشی شکه نشی. یا علی.

رسپنا: یوزر پسورد اس ام اس رو برام بفرست از کجای سایت باید لاگین کنم. توی ساتش؟

رسپنا: اعتبار اس ام اس تمام شد.

رسپنا: باز همون ارور رو میده.

ایرانسل: موجودی شما روبه اتمام است.

ایرانسل: موجودی شما روبه اتمام است.

مامان: یه آیت الکرسی برام بخون. عزیز!

و بعد از این اس ام اس آخری قطار حرکت کرد و سفر ما شروع شد.



علی ::: یکشنبه 87/2/8::: ساعت 9:39 عصر

 نظرات دیگران: نظر



 
Yahoo mail