به قول معروف جالب بود.
جمع شدن ديشبمان خيلي لذتبخش بود. خيلي.
البته من شايد چند وقتي است كه نميتوانم خوب لذت ببرم؛ از همه چيزهايي كه لذتبخشاند.
ديشب همين كه آنجا بودم و بابابزرگ هم بود و بقيه هم بودند، كلي برايم آرامش ميآورد؛ چيزي كه نيازمند آنم. آرامش...
نميدانم چه ميگويم.
خيلي وقت است كه كامنت نوشتنم هم به هم ريخته است. به جاي اينكه درباره متن حرف بزنم؛ درباره خودم حرف ميزنم...
بگذريم...
ساعات خوبي بود.
باز هم ميخواستم حرف بزنم اما گور باباي حرف زدن!